گل اقا در هشترود
یک زبان دارم دو تا دندان لق میزنم تا می توانم حرف حق
درباره وبلاگ


بصیرت قطب نمای حرکت صحیح است مقام عظمای ولایت رهبری عید سعید باستانی را محضر ولی نعمتان عزیز خودمان تبریک می گوئیم و اما بازهم شخصیتهای زشت و بد و خوب این هفته شخصیت زشت : به مناسبت نوروز شخصیت زشت نداریم شخصیت بد هفته : و همچنین شخصیت بد هم نداریم شخصیت خوب : شما مردم بزرگ و آگاه و فهیم هشترود و چاراویماق دوستان عزیز در لوکس بلاگ دو امکان جدید برای شما فراهم است الف )می توانید در جعبه باکس بصورت انلاین و دسته جمعی باهم بحث و مناظره نمائید اما خواهش می کنیم و استدعا داریم برای حفظ شئو نات اخلاقی و اسلامی و همچنین نشان دادن فرهنگ و شعور بالای مردم هشترود از نوشتن برخی کلمات و متون توهین امیز خودداری نمائید ب) شما می توانید از قسمت ورود اعضا ثبت نام نمائید و پس از ثبت نام مطالب خود را در بخش ارسال مطلب جدید برای ما بنویسید ما مطالب و نامه های شما را خواند ه و چنانچه با قوانین نظام مغایرتی نداشته باشد با نام خودتان انتشار میدهیم در نهایت خواهشمندیم و بازهم خواهشمندیم با رعایت اخلاق و ادب اسلامی و نشان دادن فرهنگ بالای شهر و منطقه امان به باز سازی و توسعه منطقه محروممان یاور و کمک باشیم اتحادمان را حفظ کنیم که ثابت کردیم با اتحاد هر کاری می توانیم بکنیم .
نويسندگان

 

سلام مرا به اجبار واداشتی که مجدد برای شما بنویسم إ در صورتیکه مدرکی داری ارائه نما در غیر آن عمل شما مصداق نشر اکاذیب خواهد بود و نشر اکاذیب نیز جرم است و من نیز با قوانین خوب آشنائی دارم انتقاد خوب است ولی بردن آبروی دیگران بدون مدرک خوب نیست إ من کانلا در این راه مصر هستم هر چند شما شهامت پاسخ دادن ندارید خوب در اینجا پاسخ ندهید و عذرخواهی ننمایید در مرجع ذیصلاح ختما پاسخ می دهید نمی دانم شاید مرجع ذیصلاح را نیز شما قبول نداشته باشید

جوابیه :
فقط از شما خواهش دارم استصوابی مطالعه نکن این جوابیه را تا اخر بخوان بعد قضاوت کن

مدرک چی میخواهی عزیزم لطفا دقیقا اشاره کن راجع به کدام قسمت مدرک میخواهی
حالا بگذریم اینکه اقای عبدی اینهمه پول رو از کجا اورده مدرک نیست دوست من در انتخابات قبلی خود اقای عبدی فقط 15 میلیون تومان به ..... پیش خود بنده پیشنهاد داد که برایش تبلیغ بکند 3 نفر شاهد هم اونجا بودند  یک شاهد زنده هم خونه ای است که در خورجستان داشت ازش بپرس ؟نترس پرسیدن عیب نیست ندانستن عیب است  بنظرت کسی که برای تبلیغ اونم یک نفر 15 میلیون خرج کنه ولخرج است یا نه
 بنده هم نمیدانم در کدام مورد نشر اکاذیب بقول شما داشته ام کل مطالب متن با کمی دستکاری از وبلاگ خود عبدی برداشت شده است اگر این نشر اکاذیب است پس عبدی بزرگترین دروغگوی دنیاست

شما اگر در این کشور می زیستی و تعصب کورکورانه نداشتی حرفهای رهبر را در مورد چشم بصیرت می شنیدی اونوقت چشم هایت " منظورم چشم بصیرت است " کمی باز میشد و بجای اصرار بر فکر اشتباه یکبار جرات میکردی از عبدی می پرسیدی اقای عبدی اینهمه ثروت داری (حالا از هرکجا " من میگم جاده ساوه " تو بگو ارث باباشه ) برای چی میخواهی نماینده بشی میخواهی خدمت کنی 

 بیا یک کارخانه صنعتی مادر در همین چاراویماق بزن که بچه های ما نروند برای کار در بیغوله های جاده ساوه در کوره های اجر پزی
اگر میخواهی خدمت کنی و انهم بی منت برای راه روستای گوجه قلعه یک کمکی بکن ثواب دارد

اگر میخواهی خدمت بی منت کنی بیا از طریق کمیته امداد دست چند زوج جوان بی پول رو بگیر و ثواب ببر

نه برادر عزیز تو چشم بصیرت را بسته ای و فقط مثل طرفداران غفار اسماعیلی که او را بت کرده اند برای خود تو و امثال تو هم میخواهید بتی دیگر بسازید پس از شاهی و اسماعیلی  بنام عبدی

ملت ایران و بالطبع ما هشترودیها و چاراویماقیها در عصر مشروطیت در انقلاب شکوهمند ثابت کرده ایم که خود قهرمانیم و محتاج قهرمان نیستیم همه حرف های من این است که
                       بخود آی برادر که گر بخود آیی بخدائی رسی


ما دنبال قهرمان نیستیم قهرمان ما ان جوان لیسانسه ای است که در اثر رانت خواری امثال عبدی ها و اسماعیلی ها و شاهی ها در بیغوله های اجر پزی های جاده ساوه برای امرار معاشش فرغون میراند

قهرمان ما شهیدانی بودند که بی ادعا رفتند بی انکه برای این عروجشان بر ما منتی بگذارند

قهرمان ما  توئی - منم - مائیم که اگر چشم بصیرت داشته باشیم اجازه نمیدهیم امثال عبدی ها - اسماعیلی ها - شاهی ها و .... ما را بازیچه و نردبان ترقی و ثروت اندوزی خود کنند

تو اری تو که امروز من گل اقائی را بخاطر نوشتن داشتن ثروت زیاد عبدی مواخذه میکنی و ناخواسته قدم در تخم نفاق کاشته شده اسماعیلی ها و عبدی ها برای رانت خواریشان گذاشته ای کلاه خود را قاضی کن ایا تا امروز جرات کرده ای یکبار برخیزی و از اسماعیلی و یا عبدی و یا امثالهم بپرسی چرا؟ برای چه ؟

جوابت اگر اری باشد که قهرمان من توئی و اگر نه با خود و خدای خود خلوت کن امروز اربعین حسینی است با خود خلوت کن مگر حسین جز برای این شهید نشد که به مردم بگوید در مقابل زیاده خواهی بیایستید
دوستی داشتم مرحوم شده است خدایش بیامرزد در انتخابت قبل که شاهی و اسماعیلی با هم رقیب جدی بودند و هشترود و چاراویماق برادر با برادر و خواهر با خواهر بخاطر این دو با هم قهر میکردند شعری گفت که برایت می نویسم

                     عربلو دان اغ داغا               اغ داغدان عربلو وا
           دشمن لرون تخم سالیر         دیرناخ چالان دوست لارا باغ

ان کس که نداند و بداند که نداند            بار کج خود را به منزل برساند
ان کس که نداند و نداند که نداند            در جهل مرکب ابد الدهر بماند

در ضمن لازم نیست نظراتت را خصوصی ارسال کنی ما چیزی برای مخفی کردن نداریم میبنی که عین نظرت را در متن قرار دادیم که همه بخوانند و بدانند که عبدی انتخاب نشده میخواهند نفسها و حرفهای مردم را با تهدید و ارعاب و خفه کند اگر انتخاب بشود چه بر سرمردم می آید با خداست

تازه نوشتم مردی که زیاد میدانست جوشی شدی اگه بنویسم مردی که هیچ نمیدانست راضی میشوی عزیز دل برادر

 

حاج میکائیل عبدی که بخاطر هدفمندی یارانه ها و صرفه جوئی در کلمات از به بعد حاجی میکی می نامیمش " البته با میکی موس اشتباه نگیرید " از نوابغ روستای مولو است وی آی کیوی(iq) خیلی بالائی دارد بهمین دلیل مثل ای کیو سان هنگام فکر کردن مخش تاپ تاپ میکنه و همین تاپ مخش بود که پس از ۴۰ سال اورا واداشت که پولهائی را که از سوراخ لایه اوزون در جاده ساوه " نه دلالی و زمین خواری "به کف اورده بود را در راه خدمت به موطن سابق هزینه نماید " البته اونموقع یارانه ها هدفمند نشده بود "  در این راستا تصمیم کبری گرفت که مانند پترس فداکار انگشتش را در سوراخ سد بکند و یا مثل دهقان فداکار لازم شد پیراهنش را اتش بزند ولی چون به موطن رسید و متوجه شد کلی اطلاعات غلط داره "اخه سالها بود به موطنش نیامده بود" و سد هشترود خاکی است و ریلهایش هم با کمک دهقان فداکار همان موقع اصلاح شده است  ناچارا چون ای کیو سان کمی دوباره مخ مبارک را تاب داد تا اینکه یک لامپ ۱۰۰واتی " البته از نوع کم مصرفش " در بالای سر قبله مبارک روشن شد و چون ساختن کارخانهای که ۲۰۰-۳۰۰ اشتغال ایجاد کند را خدمت ندید بلکه افزایش ثروت میدانست که اونهم از لایه اوزون هی گوروپی داشت میریخت و از طرفی این خدمت نه منت ایجاد میکردو نه قدرت رانت خواری زیاد می نمود و از طرفی نخواست مثل حاجی قفر " غفار سابق " سیلو بسازد که بعدا پشت سرش حرف در بیارند دوباره تصمیم کبری گرفت که چی نماینده بشه " البته نه برای ثروتی و قدرت و رانت نخیرفقط برای خدمت " برای همین در خورجستان خانه ای خرید و رفت چاراویماق و شد چاراویماقی و دقیقا مثل ۲۰ و چند سال حاجی قفر شروع به دادن وعده ها نمود و اصلا هم پولی خرج نکرد و اصلا هم برای ستادش روزی ۵۰-۶۰ماشین از قرار روزی ۱۰ هزار تومان اجاره نکرد که سر ۳-۴ ماه تبلیغاتش هزینه اش برای ماشینهاش بشه ۱۰۰میلیون و خورده ای و از طرفی اصلا هم برای کرایه گاراژاقای رشیدی کلی اجاره نداد و اصلا هم بهرام خان ک پولی نگرفت که رئیس ستادش بشه و اصلا هم دستور نداشت که فقط در چاراویماق تبلیغ بکنه

حاجی میکی ما برعکس بهمن بیگ زاده که فقط تبلیغ در هشترود را دستور داشت اصلا دستور تبلیغ در چاراویماق را نگرفته بود  و نه مثل پاشائی که فقط دستور تبلیغ در نظرکهریزی و سهند اباد را نداشت

اینها اصلا هم برای شکستن رای مخالفان قفر که حدود ۳۰ هزار رای میشد دستور نداشتند برای همین بیگ ۵هزار در هشترود عبدی ۸ هزار در چاراویماق و پاشائی ۳هزار در نظرکهریزی رای نیاوردند که قفر خان پوز حاجی اهو " شیری سابق " را بزند

بعد هم موقع پاداش گیری حاجی میکی که مثل سابق مخش را تاپ تاپ داده بود برخلاف بیگ که ۵۰۰۰رای مردمو فروخت به معاونت ایشون۸۰۰۰ رای رو نفروخت به کلنگی که در قره اغاج بنام بیمارستان بزنه زمین  

حالا ایشون رد صلاحیت شدند و بعد از جنت صلاحیت ناپلئونی قبول شدند و..... بما ربطی نداره

فقط امیدوارم ماهم مثل ای کیو سان کمی به مخمان تاپ تاپ بدهیم تا حداقل کمی متوجه شویم رفتار و کردارو گفتار حاجی میکی چقدر شبیه رفتارو کردار و گفتار حاجی قفرو حاجی عربلو در سالهای گذشته است که فقط رنگ و لباس عوض شده شاید که تاپ تاپ مخمان اینبار نگذارد کورکورانه رای بدهیم 

پنج شنبه 7 بهمن 1389برچسب:, :: 18:21 :: نويسنده : گل اقا

 

شاغلام که از بچگی یک مریضیهائی میگرفت که حتی حکیم بوعلی سینا را در چند مورد به اشتباه انداخته بود اینبار هم یکهو دل درد گرفت با تهوع " بالا اوردن سابق " اونم تو تیرماه که گرما فغان میکرد طوری دل پیچه گرفت و روی زمین لولید که فدوی رفت برایش اگهی ترحیم تهیه کند چون مطمئن شد که میمیرد و شما خوانندگان از دستش راحت میشید

القصه شاغلام را حضرت اجل در اغوش گرفت و کشوندش به بیمارستان و در اورژانس کلی سرم وصل کردند و چون دل پیچه داشت و تهوع جراح متخصص را صدا کردند و ایشون هم که تا اونموقع تشخیص ۵ اپاندیستی را داده بود به آمدن با کمی به طحال و ران و زیر قفسه و قوزک پای چپ و انگشت کوچک پای راست گفت بستری نمائید که اپاندیس است و الان میترکدو احتمالا بیمارستان را هم خراب کند  فدوی رفت که قبضها تهیه نماید و فرم پر کند روح خان که قضیه را شنیده بود در همین حین رسید بیمارستان و سراسیمه رسید سر شاغلام و چون ایشون روح خانم یانگوم هستند کلی نبض شاغلام را گرفت و پرسید چی شده غضنفر خاک بر سر گفت اپاندیسش ترکیده روح خان یک نگاه عاقل اندر سفیهی نمود که غضنفر تا یکماه از خجالت حرف نزد بله ایشون پس از نگاه معنا دارش فرمود شاغلام دیروز ابگوشت خورده ای و شاغلام تائید نمود "خوشحال شدیم که مثل بعضی حکمای قدیم نگفت ناخوش خر خورده است" روح خان فرمود بلند شو برو خانه چند تا امپرازول و رانیتیدین بخور هزار بار گفتم ابگوشت را تیلیت کرده نخور  بنده گل اقا خواستم حرفی بزنم که با نگاه قمر در عقرب روح خان با اکراه رضایت دادم اخر جراح بیمارستان گفته بود اپاندیس است و بترکد بیمارستان را هم خراب میکند منهم فکر شاغلام نبودم بلکه فکر ابدارخانه بودم که در اثر ترکیدن اپاندیسیت شاغلام بهم نریزد القصه رفتیم و گفتیم میخواهیم مریضو ببریم خونه گفتند نمیشه اپاندیس است باید جراحی بشه از ما گفتن و از انها انکار تا اینکه روح خان گفت رضایت نامه شخصی امضا می کنیم و قضیه فیصله یافت و شاغلام را اوردیم ابدارخانه حالا بعدش چی شد هیچی الان ۷ ماه میگذره و برخلاف ارزوی قلبی همه ابدارخانه چی ها و نظر دکتر جراح شاغلام سر و حال قبراق برامون چائی میاره

حالا چرا این داستانو نوشتم برای اقای رستمی عزیز که فکر نکنید با پارتی بازی و سفارش ن ف به قفر خان یکهو از بهیاری و پرستاری ترقی فرمودند به مسئول بخش و فکر میکنند کل مشکلات بیمارستان حل شده است اقای رستمی کل مدارک بستری شدن و رضایت نامه و .. شاغلام همراه با تشخیص یکی از ۱۰ متخصصی که ادعا میکنید در بیمارستان دارید در بخش جراحی بیمارستان هست

اما از اونجائی که مشت نمونه خرواره امیدواریم ۱۰ متخصصتون مثل این جراح متخصصتون فقط عاشق شکافتن گوشت مردم برای پول دراوردن و یاد گرفتن جراحی " مثل قصابهای تازه کار که فقط گاو میکشند بی انکه فروشی داشته باشند " نباشند 

پنج شنبه 8 بهمن 1389برچسب:, :: 18:20 :: نويسنده : گل اقا

 

در یکی از جلسات اداری که آقای استاندار هم بودند و مدیرکل اب و فاضلاب استان هم شرکت داشتند در مورد رود خانه قرنقو و سد بحثهائی میشود در همین اثنا استاندار از رئیس وقت اداه ابیاری هشترود می پرسد آقای .... دبی * رودخانه قرنقو چقدر است رئیس باهوش اداره هم که فرق دبی با دیبی را نمیدانسته با قاطعیت بلند میشه میگه حاج اقا دیبش * خیلی است تا سهند و سبلان ادامه داره استاندار بدبخت هم متوجه بی سوادی رئیس میشه آرام به مدیرکل میگه این دیگه کیه ؟ مدیر کل با کلی شرمندگی میگه فکر کنم از فامیلهای حاجی " نماینده هشترود " باشند استاندار هم سری تکان میدهد و میگوید خوب حالا که دیبش اینقدراست خودتون ماجرای سد رو پیگیری کنید و جلسه خاتمه می یابد

* دبی : میزان ابدهی رودخانه

* دیبی : به زبان ترکی یعنی انتها و تهش

پنج شنبه 9 بهمن 1389برچسب:, :: 18:18 :: نويسنده : گل اقا

 

دیروز ابدارخانه یک مهمان ناخوانده داشت جناب مستجاب الدعوه که یکی از تندروترین و سر سخت ترین و وفادارترین یاران حاجی قفرخان بود دیروز کلی برای ما صحبت نمود و در پایان دعا کرد الهی بارالهی بحق ایم مردم قانع و متواضع هشترود و چاراویماق شر حاجی قفرخان و امثالهم را از سر مسلمین جهان بخصوص ملت قفرزده هشترود و چاراویماق برهان که صدای امین همه بلند شد الا شاغلام مادر مرده همه شروع به نگاه قمر اندر عقرب به شاغلام نمودند شاغلام گفت شلوغ نکنید جناب مستجاب الدعوه مگر همین چند سال پیش سر همین قفر خان منو نمی زدی مستجاب الدعوه که کلی خجالت کشیده بود گفت عزیزم من هم انسانم ۲۰ ساله راه را اشتباه می رفتم حالا بخود امدم و تازه فهمیدم که باید اگاهانه انتخاب کنیم  نباید تعصب کورکورانه داشته باشیم نباید رایمان را به کسانی بدهیم که هنوز هم مارا رعیت و برده خود میدانند باید کسی رو انتخاب کنیم که از مردم با مردم و... باشه وانشالله مردم و خدا توبه منو قبول کنند و بلند شد و رفت

شاغلام با نیشخند گفت حضرت اجل ملاحظه نمودید صدای کفگیر ته حاجی قفر خان اونقدر بلند شده که مستجاب الدعوه هم شنیده است

پنج شنبه 10 بهمن 1389برچسب:, :: 18:17 :: نويسنده : گل اقا

 

جنا ب مهندس حاجی غفار اسماعیلی اغداغی چاراویماقی هشترودزیست نماینده محبوب "حدود۳۰درصد اگه درست باشه " مردم هشترود و چاراویماق در مجلس شورای اسلامی ایران که الحق در کشاورزی " کاشت ، داشت،برداشت تخم نفاق بیم مردم منطقه هشترود و چاراویماق " از نمایندگی بیشتر سر رشته داره و طبیعتا به تعاون هیچ اعتقادی نداره چون از وحدت مردم منطقه چاراویماق و هشترود میترسه " مثل حاجی میکی و حاجچی صبری و .... " بهمین دلیل الان چند ماهه که برای اداره تعاون هشترود هم رئیس تعیین نمیکنه و رئیس اداره تعاون بستان اباد اگر وقت کنه و گاوش نزاد و برف نیاد و کشکش سابیده بشه و خانمش اجازه بدهد و ماشینش پنچر نشود و تک سرفه " صبر " نیاید  هفته ای یکروز میاد به اداره تعاون ما سر بزنه که فقط اون تابلو را پائین نکشند وگرنه عمرا اگه فکر کنید یکهو که تعویض منیری رئیس قبلی بخاطر اب پاکی است که محمودی و لطفی زاده و اسماعیلی دکتر ومیگم رو دست حاجی ابی " ابراهیم اسماعیلی داداش نماینده " سر قضیه کارخانه شیر پاستوریزه ریخته اند باشه ها نه فکر بد نکنید حاجی ما اصلا کینه ای نیست برای همین هم خدام مسجدو مبصر کلاس و... را هم خودش تعیین نمیکنه به حاجی صالح پسر عمویش اختیار داده انجام بده   

پنج شنبه 9 بهمن 1389برچسب:, :: 18:16 :: نويسنده : گل اقا

 

صبورخان علمی که زمانی رئیس اداره بازرگانی هشترود بود و از زور سواد زیادی که داشت کربلائی رو کلبائی می نوشت روزی در محضر قفرخان بود که برخی دوروها و چاپلوسان که طبق عرف خودشان  و عادتشان مجیز قفرو صد البته روسائی که قفرو دوست داشتند رو میگند وارد میشوند و کمی هم مجیز علمی را میگویند که عجب رئیسی هستی و کلی محبوب هستی و.... این اتفاقات حاجی قفر مارو که الحق سیاس خوبی است رو بفکر میاندازه و بلافاصله یک لامپ ۱۰۰۰ واتی در بالای سر مبارکش روشن میشه و با طعنه " در حالیکه به حاج صالح و مهمانان چشمک میزده است " میگه اقای علمی با این همه محبوبیت نری کاندیدا بشی منو بدبخت میکنی ها علمی که بخاطر هوش و نبوغش اونقدر باهوش بود که بفهمه پروانه کسب نمایشگاه اتومبیل رو اتحادیه اغذیه فروشان بدهد  در راه خونه کمی مخش را تالاپ تلوپی میکنه تا یک لامپ ۱۰ واتی باطری قلمی خور بالای سرش روشن میشه و چون روشنائی این لامپه کمه متوجه چشمکهای قفرخان نشده است و در چاله ای بعمق چاه ویل گروپی می افته و بعد که بخانه میرسه زیر لامپهای ۲۰۰واتی پرمصرف هم راه را از چاه تشخیص نمیدهد و تاریکخانه مخش روشن نمیشه " البته بقول شاغلام با پروژکتورهای ورزشگاه آزادی هم مشکل حل نمیشد چون مشکل از تاریکخانه است "

بله از فردایش بصرافت نمایندگی می افته  در همین حال یکی از مجیز گویان مطابق دستور قفرخان وارد می شود کلی تعریف و تمجید که اگه کاندید بشی ما هم هستیم و ....و علمی هم فاش میکند سر درونش را مثلا ارواح باباش  مجیز گوی سریع به قفرخان مراتب را اطلاع میدهد تا سکانس دوم کلید بخورد در این سکانس قفرخان علمی رو مثلا تبعید میکنه به بستان اباد یعنی که بله کلی با هم ضدیم و کلی هم ترسیدم  علمی هم با هزینه اداره بازرگانی تقدیر نامه های به همه کسبه هشترود میفرسته و کلی خالی بندی میکنه که بله منم میخواهم وکیل بشم و پس از ان در کلیه مراسمات مجالس ترحیم و تزکیه و سالگرد میاد دعا میخونه که یعنی من مردمی هستم " حالا چرا در دوران ریاستش شرکت نمیکرد بماند " و بمن رای بدهید اصلاهم بخاطر همون لامپ ۱۰ واتی که باطریش هم تموم شده تا امروز متوجه نشده که بازی خورده و میخواهند بوسیله او قفرخان رو دوباره با تخم نفاق و تشتت ارا انتخاب کنند بماند

شاغلام ازوقتی اینو فهمیده کلی لامپ و پروژکتور تو سرش روشن شده ولی حیرون مونده که عبدی پولش رو از لایه اوزون البته سوراخ لایه اورده و فقط تشنه قدرته قفر خان هم که سالهاست با رانت هم پول داره و قدرت فقط مونده این  صبری خان که نمیدونه پولش از کجا اومده

فقط ترسش از این است که نکنه صبری خان ما هم مثل برخی روسا که با وانت موقع اومدن اثاثشون میاد و موقع رفتن با تریلر ۱۸ چرخ هم از هشترود خارج نمیشه پولشو از این راه بدست اورده باشه

بمونه برای بعد هرچند ما هشترودیها و چاراویماقی ها هرگز به گذشته که چراغ راه اینده است نگاهی نمیکنیم

پنج شنبه 11 بهمن 1389برچسب:, :: 18:15 :: نويسنده : گل اقا

 

جناب آقای یاسین خان توکلی که پس از تحمل نیش اولمان محکم قاچ زین را چسبیده بود که گزکی دست ما نده و یکهو زمین نیافته و مارا از حواله دوچرخه محروم نکنه تا دنبال ون ندویم ولی از اونجایی که ازموده را ازمودن خطاست و از طرفی دکتر هم مارو خیلی دوست داره  و برای اینکه از قافله دکترا بگیرها عقب نمونه بدون هرگونه رانت خواری و پارتی و.... و کاملا با شرکت در تمام ازمونهای ورودی و تخصصی دکترا یکهو سر دراورد از دانشگاه شیراز و شروع نمود به تحصیل علم وادب دکترایی البته به ما ربطی نداره که جناب معاون با ۳شغله بودن و تامین معاش خانواده و... چطور میخواهد از الان از عهده چند کار بربیاد به ما چه ؟؟؟ ایشون گویا از بچگی با یک دست چند هندوانه بلند میکرده که برا همین روزها بوده است و از طرفی ما هم کلی خوشحال شدیم که ایشون کلی وقت دارند که هم به امورات معاونت برسند و هم ون سواری کنند و هم فیزیوتراپی کنندو هم برای برادرش در شهرک پرفسور هشترودی وام گل خانه بگیرند ونیمه کاره ولش کنند و هم در محافل سیاسی سخنرانی کنند و....

بابا ایول به معاون خان که درست برعکس برخی دختر خانمها که از هر انگشتشون ده تا هنر میباره ولی توخونه میمونندو می ترشند ایشون که از هر انگشتش ۲۵ تا هنر میباره و پس از سالهاست بالاخره تونست از دبه ترشی " شما بخوانید لپ لپ یا سوک سوک " بیرون بیاد و چون خیلی اصولگراست و میخواست نشون بده که با شایسته سالاری معاونت را گرفته و ربطی با هوا کردن بادکنک و خورد کردن سبزی اش پشت پا و ...نداره در ۲۵ ثانیه قدم در مطالعات دکترائی نهاد فقط اخر سر امیدواریم مثل مدرک دکتری مرحوم کردان فوق دیپلم از اب درنیاد یا  

پنج شنبه 14 بهمن 1389برچسب:, :: 18:14 :: نويسنده : گل اقا

 

سالها قبل وقتی در یک نمایشگاه داخلی هشترود برای اولین بار تابلو نقاشی هایش را دیدم بر خود بالیدم که هشترودی هستم و چنین هنرمندانی داریم پرس و جو کردم نامش سید محمد و فامیلی اش بطحائی معلم است و اهل کوی زیبای معرفت گنجینه کتاب و همین

اما خدا محمدها را دوست دارد واین بود که محمد از بچگی رسم کردن را اموخت بی هیچ استادی ، طبع خدادادیش بود که در گوشه اطاقی در کنج خانه پدری اش از او رقصاننده قلم ساخت او در ان اطاق غار حرائی ساخت برای خود که دل بسپارد به رقص قلم در موج رنگها ، وه چه زیباست رقص قلم  محمد در بوم سفید ،گوئیا مرده زنده میکند مسیحا ،و رنگهائی که با ادم سخن میگویند سینه مالامال عشق است ،طبع لطیف هنری اش را سالها بعد در قنوت نمازش هم دیدم و اوج هنرش را ،ندای غرق شده در سنگلاخهای سبزه زار های دشتهای پاک طبیعت زیبای هشترود و پسندیدم ندای مسخ شده در بطن سنگی بزرگ که پرواز عقاب را در اسمان هشترود مینگریست ، اری محمد با طبع هنرمندانه اش دانسته بود که راه محرومیت زدائی هشترود در توسعه گردشگری اثار باستانی زیبای منطقه است و چه زیبا او ندا را فریاد کرده بود

اما مدتهاست که او را قلم بدست نمی بینم ، نه دیگر سن مدرسه بهشتی میزبان تئاترهای اوست و نه بومهای سفید سیاه مشق قلم موی سبز طبیعت دوستش ، محمد جان برخیز قلم ات را بدست بگیر پرواز کن پرواز تا در پرواز روح بلندی و طبع لطیفت هشترود را انچنان که شایسته هشترود است ترسیم کنی ،برخیز قلم را در رنگها برقصان بگذار بلرزد پشت انانی که منطقه را اباد و نمی خواهند برخیز قلم بردار و رو کن چهره رندانی که خود را عیار می نامند

برخیز هنر نعمت توست و تو مبلغ این نعمت بزرگ خدائی هستی ،برخیز در استانه این سالگرد انقلاب باشکوه مردمی ستایش کن وحدت انسانی را در کرامت پیر مغانش

محمد جان هشترود محتاج هنر قلم هاست که برقصند و بگویند و فراید برارند که در این عرصه پیشرفت سریع کشورمان ایران سهم هشترود و چاراویماقمان را ای  غفارها ،عبدیها،علمی ها ،شاهی ها و... بیغما نبرید

پنج شنبه 18 بهمن 1389برچسب:, :: 18:13 :: نويسنده : گل اقا

 

بدینوسیله ما اهالی شهرک فرهنگیان بخاطر دهن کجی به گل اقا و لج بازی با او مراتب تقدیر و تشکر خود را  بخاطر عدم اصلاح وضع گل الوده و اسفبار یکی از دو راه دسترسی به شهرک که یکسال است همانطور مانده و بخاطر گودال بودن جلوی پل ورودی که در شکستن کمکهای ماشینهایمان و اضافه کردن بر مخارج زندگیمان فقط بخاطر لجبازی با گل اقا از شهردار محترم " که بخاطر لج گل اقا ازاینکه پرستاره خوشحالیم " تقدیم میداریم و چنانچه گل اقا این مطلب را در وبلاگ قرار ندهد با نصب پلاکارد اینکار را ادامه خواهیم داد

در ضمن مراتب تقدیر صمیمانه خود را برای عدم جمع اوری سگهای ولگرد که بی شک بخاطر لجبازی با گل اقا بوده را تقدیم و ازاینکه مارا همچنان از وجود سگهای ولگرد در پاشیدن زباله در شهر و شهرک و ترساندن بچه هایمان  بی نصیب نفرمودند بخاطر لج گل اقا سه بار قدردانی میکنیم

جمعی از اهالی شهرک فرهنگیان هشترود  

پنج شنبه 17 بهمن 1389برچسب:, :: 18:10 :: نويسنده : گل اقا

 

بوینوسیله اینجانب حسین قلی شاهی رئیس اداره آموزش و پرورش هشترود اعلام میدارم که گل اقا کذاب است و دروغ میگوید برای اثبات هم فیش حقوقی خودم چون کم است خجالت میکشم را نفرستادم در عوض فیش یکی از معاونهایم که حالا رئیس است را برای نمایش اسکن کردم و ایمیل که نشون بدهم گل اقا دروغگوست

دلائل :

1.       بنده ۵ سال نیست بازنشسته شده ام و فقط ۴ سال و ۱۱ ماه و ۲۵ روز است پس گل آقا که گفته ۵ سال دروغ گفته است

2.       معاون بنده ۴میلیون حقوق نیگیره و فقط دریافتی ناخالصش شده ۳۶۸۱۸۶۲۰ریال یعنی کمتر از ۴ میلیون وقتی معلونم میگیره من که ۴ میلیون نمیگیرم هرچند این فیش مال ۸۴ است و اگر و تورم و... را اضافه کنیم به ۶-۷ میلیون میرسد پس گل اقا دروغگوست

3.       در مورد خرچرانی هم دروغ گفته چون تو ایل حتی خرم نمیدادند بچرونم

4.       گل اقا چیزهای خوب یادش میره چون بضررشه ننوشته که من عاشق چماقم و در هر سفر که میرم اردبیل از ایلاتی ها ۱۰-۱۵ هزار تومان میدم و یک زویای خوب میخرم که انشالله با یکی از خوبهاش بزودی میزنم مخ گل اقا

5.       در ضمن فاصله اخرین خانه مسکونی با دبیرستان نمونه را شمردم ۱۸۰قدم است که گل اقا به کذب نوشته ۲۰۰ قدم

6.       اسم من حسینقلی شاهی است که گل اقا با کذابی نوشته است حسینقلی خان شاهی

7.       در زیر فیش را نمایش میدهم حساب کنید معاون بنده فقط ۷۳۰هزار تومان حق شورای تحقیقات میگیره ۱۱۵هزار تومان حق سیستم مکانیزه ۲۶۳هزار تومان حق تحقیق که با حق شورای تحقیق فرق داره حالا بماند که فقط ۱۷۶ ساعت اضافه کاری کرده بیچاره در یکماه که میشه بعبارتی ۷ روز در ماه که ۴ روزش جمعه است و سه روزش هم عید است و تعطیلی پس حرف زیادی موقوف در ضمن بیچاره معاون سابقم فقط ۱۱ نوع حق در فیشش هست ناراحتید میکنیم ۱۵ نوع تازه حق داوری در مسابقات هم ۷۸ هزار تومان است اخر داور برجسته لیگ برتر فوتبال است

و.... حالا این فیشها و این شما ببینید گل اقا دروغگوست یا نه

بنا به دلایل فوق انشالله سایتت فیلتر بشه الهی سایتت هک بشه گل اقا  داینای یالانچی

مژده      مژده         مژده

 

برای اولین بار در جهان و ایران یکی از بی بدیل ترین و ناشناخته ترین مواد موجود در طبیعت در جهان هسته ای و فضائی در هشترود کشف شد ضمنا این کشف و اختراع بی نظیر جهان همزمان با کشفش و قبل از ثبتش در هشترود مورد تست و ازمایش قرار گرفت و به دلیل مقرون به صرفه بودن و صرفه جوئی شدید ارزی " بطوریکه حتی یک ریال هزینه ارزی نداشته و هزینه ریالی آن تا ۱۰۰۰۰ برابر کاهش می یابد " مورد توجه قرار گرفته است

این اختراع که برای اولین بار در جهان انهم در قرن اتم و هسته ای و فضائی " کشف منظومه جدید شمسی توسط تلسکوپ فضائی " در هشترود انجام شده و تاکنون هیچ کشوری در دنیا نتوانسته به این مهم نائل اید هرچند رسانه های بیگانه بلافاصله چون چشم دیدن چنین قدرتی را ندارند اعلام کردند که این کشف در دوره مادها و اریائیها و حتی در باغهای معلق بابل وجود داشته است ولی در اثر تحقیقات شاغلام چرت بودن این مسائل کاملا روشن و اطمینان خاطر داده شده است که این کشف جدید و بی همتاست و در این راستا گل اقا و اهالی ابدارخانه بدینوسیله کشف نوعی گل و لای " پالچیخ " توسط شهرداری برای پوشاندن چاله های خیابانها بجای اسفالت و مرمت با این فراورده تکان دهنده جهانی که کلی صرفه جوئی ارزی و ریالی در پی داشته است را به محضر اعضای شورای اسلامی شهرستان و سر پرستار قدیم دکتر شهردار هشترود تبریک و تهنیت عرض می نمائیم

مطمئنا این کشف و اختراع در جشنواره اختراعات خوارزمی مدال می گیرد

از شهردار محترم که با این اختراعش کلی مردم شهر را سرکار گذاشته و احتمالا در بودجه امسال سهم بسزائی را در بر خواهد گرفت و تامین حقوق اعضای محترم شورا را خواهد نمود کمال سپاسگذاری و امتنان را داریم                                       گل اقا و یارانش " ابدارخانه چی های سابق" 

پنج شنبه 18 بهمن 1389برچسب:, :: 18:7 :: نويسنده : گل اقا

ساعت ۲ نیمه شب بی خوابی زد به مخ مبارک از طرف دیگر دلم برای چاله های خیابان که با اب پر شده است و با معلوم نشدن بهترین جا برای پا گذاشتن و تا زانو در اب فرو رفتن و یخ زدن پا تنگ شده بود و در حالت پریشانی عصاره خشمم و رنجم را در بین دوانگشتم می فشردم تا جونش بالا بیاد و کامی بما بدهد

داشتم می امدم خونه که صدایی گفت گل اقا توئی در حالیکه زیر لب بسم الهی میگفتم و دنبال کلید اهنی گاوصندوق خالی ابدارخانه میگشتم "اخه میگن اجنه از بسم الله و اهن میترسند " برگشتم و دیدم سگی زرد در مقابلم ایستاده است ترس از جن یکطرف حالا این سگه هم شد قوز بالای قوز  دوباره گفت گل اقا توئی با کمی مشمشه " که احتمالا از برخی الاغهای وطنی گرفته ام چون با الاغهای وارداتی تماسی نداشته ام " گفتم بله گفت خیلی زبون نفهمی دبیا حالا اینو درستش کن با ترس عرض کردم چرا ؟ گفت اگه فهم داشتی می فهمیدی که چند ساله سگها از خجالت میدونی خجالت چی؟؟؟ گفتم نه !!! گفت از خجالت اینکه در محیط زندگیمون در باغات و بیغوله های اطراف دور از مناطق مسکونی مدرسه زده اند و ما هم از خجالت طرف محیط آموزشی نمیرویم و مجبوریم در خیابانها پرسه بزنیم که شهردارتون ما رو بگیره گفتم خوب ؟؟!!! گفت اووه تو هم نفهمیدی گم شو و برگشت در حالیکه زیر لب زمزمه میکرد هشترود برایت متاسفم که ما سگهایت فهمیدیم ............................ و گل اقایت نفهمید           

پنج شنبه 23 بهمن 1389برچسب:, :: 18:5 :: نويسنده : گل اقا

دیروز در خروجی روزنامه جام جم ویژه اذربایجانشرقی خبری بود با تیتر تولد نوزاد در برف و کولاک چاراویماق  تا تیتر رو خوندم شاغلام زد زیر گریه وداد زد وای ددم وای بازهم از اهالی روستای ماست مگه نه؟ تا متن رو خوندم دیدم بابا شاغلام یکپا خودش غیب گوست بله در روستای گویجه قلعه چاراویماق زنی زائو وقت زایمانش میرسه بدلیل نبود راه دسترسی بعد از ۱۴ ساعت و ۲ ساعت پیاده روی انهم توسط مسئولین عاشق امداد و نجات "وگرنه خود اقایون در موقع تبلیغات جرات رفتن به گویجه قلعه را ندارند" موفق به زایمان نوزاد شده اند که خوشبختانه هر دو سالم و بدبختانه بدلیل نبود بیمارستان در قره اغاج اوردنش درمانگاه " بیمارستان سابق امام حسین هشترود "

شاغلام کلی گریه کرد اخر میدانید شاغلام هم دقیقا مثل این بچه بدنیا امد با این تفاوت که در راه روستا " اگه اسمش راه باشه " مادرش فوت نموده و خودش هم در میان برف و سرما ۱۴ساعت با ماشین و ۲ ساعت پیاده در راه مانندی مانده و توسط گرگها بزرگ شدو شد پسر جنگل " ببخشید بازهم قاط زدیم " بله مادر شاغلام جوانمرگ شدو خوشبختانه در اثر تلاش نیروهای عاشق و دلسوز این یکی مادر زنده مانده است

روی سخنم با شماهاست شمائی که عالیجنابان وعده و وعید دروغ لقب گرفته اید اقای قفرخان یادت هست ۲۰ سال قبل رای میخواستی قول دادی راه روستا را درست کنی

آقی عبدی سلطان خیرات وعده شما که کلنگ بیمارستان میزدی کو ؟ کجاست ؟ فقط برای رای بود تمام شد هرکس بمیرد حقش است یا مهاجرت کند

اقای علمی شما هم میخواهید مثل ۲۰ سال قبل اسماعیلی وعده بدهید هرچند حتی در اداره بازرگانی ثابت کرده ای که اینهم در وجودت نهفته نیست

آقایان اسماعیلی و عبدی و علمی و امینی و تمام کاندیداهائی که از الان کاملا غیر قانونی برای اریکه بر صندلی سبز قانون گذاری تبلیغ میکنید که بقول خودتان خدمت کنید

بزرگترین خدمت به خلق این است که همین امروز با یک صدم هزینه هایتان از امسال تا سال بعد را روی هم بریزید و برای روستا راه بکشید نمی صرفد میدانم اخر این بی منت است و درامدی هم ندارد و رانتی هم در ان نیست

باشد اگر واقعا برای ملت خدمت میخواهید اینبار بجای وعده یکبار شما عمل کنید و صد بار ما وعده از جنس وعده های شما میدهیم که به شما رای بدهیم هر چند که شایستگی این یک خدمت را هم ندارید   

 

دیروز که حضور مدیر عامل ایران خودرو در ممقان و بازدید از شعبه شمالغرب ایرانخودرو را در این شهر که چه عرض کنم شنیدیم کلی مخمان سوت کشید و کلی هم دلمان سوخت که وای بر ما هشترود و چاراویماق را چه شده که با قدمت ۶۰ساله شهر شدن از ممقان عقب مانده است ؟ که حتی از ممقان هم عقب مانده است ....وقتی کلی فکر ای کیو سانی کردیم تازه فهمیدیم جای تعجب نیست چرا ؟

وقتی نماینده مون د رمجلس میخوابه وقتی نماینده مون بجای کارهای اساسی و زیر بنائی مشغول تعویض مبصر و خدام مساجد و مدیران مدارس و دهیاری ها و ... باشه وقتی در این شهر یک اردبیلی برای ۵ سال بعد از بازنشستگی اش هنوز رئیس باشه وقتی معاون فرماندارمون ۳ شغله باشه و فکرش رانت تحصیلی و وام گلخانه برادرش باشه وقتی مدیران ادارات بله قربان گو باشند وقتی ریش سفیدان منطقه بجای اتحاد و همدلی بخاطر منافع مادی خودشان ارزشها و حرمتها را میشکنند و قتی معتمدین منطقه  بجای پژرسشگری از مسئولین مجیز گوی انان می شوند وقتی جوانان و نخبگان بطریقی از میدان بدر می شوند وقتی از حضور امثال مرحوم محتشم ها در صدا و سیما بخاطر کینه شخصی ممانعت بعمل اید وقتی مخترع با پول و پارتی انتخاب میشود وقتی شهردار با گل و لای اسفالت مرمت میکند وقتی بیمارستان شهر متخصص ندارد و آن یکی اصلا بیمارستانی ندارد وقتی روسای ادارات بجای خدمت به مردم در فکر تبلیغ زود هنگام نماینده باشند وقتی مردم هشترود و چاراویماق در اثر تخم نفاق همدیگر را دشمن بدارند وقتی امثال عبدیها و بیگ زاده ها و علمی ها و شیری ها و امینی ها برای تشتت ارا مردم و برای انتخاب پیش از موعد حکمران مطلق العنان کورس و مسابقه میگذارند وقتی ما مردم معنی و ارزش واقعی رایمان را نمیدانیم و انرا از روی تعصب قومی و جهالت قیبله ای و تعصب کورکورانه در صندوق رای می اندازیم وقتی بصیرت دیدن ارزشها را از دست میدهیم وقتی همشهرمان را خودمان بخاطر حرف حق به صلابه می کشیم ............. آنوقت ممقان صاحب نمایندگی شمالغرب ایرانخودرو با حداقل ۱۰۰۰ نفر اشتغال زایی میشود و هشترود و چاراویماق میراث خوار تابلو های پس مانده پتروشیمیی می گردند که در دهه فجر امسال در تبریز به بهره برداری رسید

آری وقتی .. وقتی ... وقتی.......  باز بار دگر خواهیم گفت شاید وقتی دیگر .................. 

 

پنج شنبه 18 بهمن 1389برچسب:, :: 18:3 :: نويسنده : گل اقا

گل اقا که یک پراید دو گانه سوز لیزینگی داره چند روز بعد از هدفمندی یارانه ها به شاغلام گفت بیا سویچ را برو کمی گاز بزن حدود ۷ کیلو میگیره و اینهم ۳ هزار تومان شاغلام رفت و وقتی برگشت گفت گل اقا جونم باید ۱۵۰۰تومان هم بدهی گل اقا گفت مگر کیلوئی چنده شاغلام گفت ۴۰۵تومان گل اقا گفت پس حق الزحمه میخواهی شاغلام با ترس گفت نه قربا ن سبیل مبارک بشوم ۱۱ کیلو گاز زدم گل اقا زد زیر خنده که مرد حسابی من هفته قبل ۷ کیلو را بازور زدم چطور ۱۱ کیلو گاز زدی شاغلام قسم خورد و خلاصه هفته بعدش رفتیم همگی امتحان و دیدیم بله ۱۱ کیلو گاز خورد گل اقا سری تکون داد و گفت عجب حکایتی است این مخازن بعد هدفمندی یارانه ها گشاد شده اند جل الخالق

نتیجه گیری اخلاقی : مخازن گاز سی ان جی گشاد شده اند تا هدفمند تر به پمپ ها برویم

نتیجه گیری غیر اخلاقی :نکنه با متر میزنیم و با کیلو پولشو میدهیم

نتیجه گیری الکی : پمپهای گاز چون خیلی دوستمون دارند کلی زور میزنند تا ۴ کیلو اضافه برای ما گاز بدهند

چرا مرا وادار به نوشتن می کنی

دیروز بود که در بازدید از وبلاگ حضرت "گل آقا "متوجه شدیم بعضی ها از اینکه ما پست های مربوط به عبدی و اسماعیلی رو حذف کردیم  چردیک (شادمانی) (چردیک  : نوعی حالت رقص در ترکی است که هنگا کم آوردن طرف مقابل آنرا می زنند.) می زدنند و به خیال مبارکشان ما از کمبود مداراک جهت ارائه مجبور شدیم دست بوس آقایان شویم و دامنشان را بگیریم که فلانی حق با توست ؟ نه عزیزام شما سخت در اشتباهی من دنبال شیری و عبدی اسماعیلی فلانی و فلانی ها نیستم پارت کلفت هم ندارم  نانی در میاورم با هزاران بیگارگی دادن به روباهانی که زبانشان تهی است از خدمت و منت .

شما وکیل دادگسنری ! من به شما فقط به محظ احترام حاضر شدم آن پستم را حذف کنم نه به خاطر اینکه سندی در باب آن مطلب نداشته باشم. نه! 

الان در ست مدتی است  که ما یک معدن کشف کرده بودم وقتی به اداره کل معادن   استان مراجعه کردیم و مشخصاتش را دادیم  بعد از چند هفته یکی از آقایان آن را به نام زن خودش ثبت می کند . چرا فلانی که طرفدار نماینده است از کائولن ایستی سو (مثلا نی آیند از آراز گونئی که ادامه همان معدن است فقط به خاطر اینکه ای خاک در روستای همجوار واقع شده )با هزاران دوز کلک سفسطه ای آنرا به یغما می برد .(تازه مگر در قانون  بهر ه برداری معادن معدن مربوطه باید خودش راه داشته باشد پس چرا اینها این را ایستی سو را ویران کردهاند .)و چرا فلانی حتی به نام دخترانش هم معدن ثبت می کند و چرا فلانی معدن طلا را از ترس اینکه دولت آنرا ثروت ملی اعلام کند با نام معدن مس ثبت می کند مگر اینها مدرک نیست. چرا نوجوان ۱۵ -۱۸ ساله ی چارا ویماقی از شدت کشیدن تریاک داندانهایش پوسیده می شود و چرا فلانی ها به خم ابروی یشان نمیبرند .

راستی آن یکی می گفت چه رای بیاورم چه رای نیاورم بیمارستان را خواهم کشید پس چه شد آن بیمارستان .اینها نوار صوتی هم دارند اگر می خواهی فقط آدرس بده برات با هزینه خودم پستشان کنم .

دوست عزیز من نمی خواستم پایم دوباره به این مسائل کشیده شود ولی شما ناخواسته آن ر ا به پای ما می بندی و می گویی شما مدرک نداشتی مطلبت را حذف کردی  ! نه من مدرک دارم شما هم تعصب داری . دوست بودن؟ بزرگ بودن! پولدار بودن؟ ملاک حق بودن نیست چه دوستانی که از هزاران بار جاندار وحشی وحشی ترند و چه پولدارانی که مانند گنه بزرگ شده اند و فقط خون مکیدن را بلدند .

درست است عبدی دوست شماست اهل مولو است چاراویماقلی هم است ولی بد قول هم هست بخاطر رسیدن به پست و مقام قول دورغ به مرد داده و دروغ گو دشمن خداست . عبدی پسر بچه نبست که بگوییم اشتباه کرده . عبدی حاجی است عبدی ادعای نمایندگی مردم دو شهرستان را دارد. اگر واقعا مرد بود اگر واقعا حاجی است این قوی و این میدان (بو آرا بودا میدان) بفرما بیمارستان دست شما را می بوسد بیمارستا نشد آنهمه تولیدی کوچک بزرگ پای تان را نوازش می کند بفر مائید . پس چی شد.

آیا میدانی از همین روز اگر اداره راه ترابری شروع به کشیدن راه به تمام روستاهای چاراویماق را شروع کند ۲۹ سال طول می کشد تا به همه روستاهای چاراویماق  راه کشیده شود .(مصاحبه تلویزیونی رئیس اداره راه ترابری مورخه ۸۷/۴/۱۹) اگر حرفی در مجلس از چاراویماق از همون اول ها گفته می شد آیا اینگونه بود ؟

مگر قره آغاج شهرنیست پس چرا طویله های بعضی ها مانند خانه فرهنگ ادب فارسی در مقابل چشم همگان خود نمایی می کند . و چرا شهردار نمی تواند به آنها تو ! بگوید .

چرا فلانی نمی تواند امریه که سهله سرباز معلمی بگیرد و چرا بعضی ها امریه می گیرند آنهم به فرمانداری !

و اینکه دوست عزیزام من همان اول گفتم شما که در شهر گلستان می نیشنی در ک این شرایط برایت مشکل است و مشکل بودن آن موقعی دو چندان می شود که شما عنصری به نام تعصب هم در وجودت د اشته باشی بلاخره کارهای بود که باید می شد و نشده و مقدار آنهم  ناچیز نیست که نادیده گرفته شود و باید واقع بین بود تا انتقاد بکنیم و اجازه ندهیم مومنی از یک سوراخ دو بار گزیده شود

منبع : چاراویماق سسی وبلاگی

 

پنج شنبه 25 بهمن 1389برچسب:, :: 17:59 :: نويسنده : گل اقا

یک زمانی تو قدیم قدیما البته نه خیلی هم قدیم مرد سالاری در جامعه حکم فرما بود و معمولا اقایونی که به ریاست می رسیدند بلافاصله برای خانومهای با سوادشون تو ادارات کار جور می نمودند که نمونه اش تو هشترود اقای رضائی بود رئیس سابق اداره کار که همسرش بعنوان کارمند تو اداره بچه داری میکرد

بعد ذائقه مردم عوض شد و مد شد زن سالاری و خانم بهجت بهروزی شد رئیس اداره بهزیستی و چون نمیتوانست با راننده دیگری !!! کار کند شوهر محترمش را بعنوان راننده استخدام نمود البته فکر بد نکنید که ربطی به حاج قفر خودمون و سفارش حاجی سلمان میاندوابی داشته ها نه فقط بحث زن سالاری مطرح بود

در ادمه این روند جناب اقای قفرخان که نقش اساسی در هردو مورد را بر عهده داشت چون با بررسی بچه های دور و برش بجائی نرسیدند تصمیم کبری گرفته که دقیقا مثل اقای حسنی نا مبارک خان دور بعد بچه اش رضا خان قفرخان زاده " با رضا میر پنچ تومنی ۳زار فرق دارند" را کاندیدا بنمایند و اتفاقا برنامه ریزی نموده اند که اگر موفق شدند در راستای بچه سالاری قفرخان بعنوان مشاور نماینده در امور تعویض خدام مساجدو مبصر کلاسها و این قبیل کارها که استاد هستند منصوب نماید

تازه انروزها اگر خدای ناکرده برسد دیگ به دیگ خواهد گفت عجب دیگی هستی تو

 

پيوندها
  • کیت اگزوز
  • زنون قوی
  • چراغ لیزری دوچرخه

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان گل اقا در هشترود و آدرس 8roody.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.