گل اقا در هشترود
یک زبان دارم دو تا دندان لق میزنم تا می توانم حرف حق
درباره وبلاگ


بصیرت قطب نمای حرکت صحیح است مقام عظمای ولایت رهبری عید سعید باستانی را محضر ولی نعمتان عزیز خودمان تبریک می گوئیم و اما بازهم شخصیتهای زشت و بد و خوب این هفته شخصیت زشت : به مناسبت نوروز شخصیت زشت نداریم شخصیت بد هفته : و همچنین شخصیت بد هم نداریم شخصیت خوب : شما مردم بزرگ و آگاه و فهیم هشترود و چاراویماق دوستان عزیز در لوکس بلاگ دو امکان جدید برای شما فراهم است الف )می توانید در جعبه باکس بصورت انلاین و دسته جمعی باهم بحث و مناظره نمائید اما خواهش می کنیم و استدعا داریم برای حفظ شئو نات اخلاقی و اسلامی و همچنین نشان دادن فرهنگ و شعور بالای مردم هشترود از نوشتن برخی کلمات و متون توهین امیز خودداری نمائید ب) شما می توانید از قسمت ورود اعضا ثبت نام نمائید و پس از ثبت نام مطالب خود را در بخش ارسال مطلب جدید برای ما بنویسید ما مطالب و نامه های شما را خواند ه و چنانچه با قوانین نظام مغایرتی نداشته باشد با نام خودتان انتشار میدهیم در نهایت خواهشمندیم و بازهم خواهشمندیم با رعایت اخلاق و ادب اسلامی و نشان دادن فرهنگ بالای شهر و منطقه امان به باز سازی و توسعه منطقه محروممان یاور و کمک باشیم اتحادمان را حفظ کنیم که ثابت کردیم با اتحاد هر کاری می توانیم بکنیم .
نويسندگان
پنج شنبه 9 بهمن 1389برچسب:, :: 18:16 :: نويسنده : گل اقا

 

صبورخان علمی که زمانی رئیس اداره بازرگانی هشترود بود و از زور سواد زیادی که داشت کربلائی رو کلبائی می نوشت روزی در محضر قفرخان بود که برخی دوروها و چاپلوسان که طبق عرف خودشان  و عادتشان مجیز قفرو صد البته روسائی که قفرو دوست داشتند رو میگند وارد میشوند و کمی هم مجیز علمی را میگویند که عجب رئیسی هستی و کلی محبوب هستی و.... این اتفاقات حاجی قفر مارو که الحق سیاس خوبی است رو بفکر میاندازه و بلافاصله یک لامپ ۱۰۰۰ واتی در بالای سر مبارکش روشن میشه و با طعنه " در حالیکه به حاج صالح و مهمانان چشمک میزده است " میگه اقای علمی با این همه محبوبیت نری کاندیدا بشی منو بدبخت میکنی ها علمی که بخاطر هوش و نبوغش اونقدر باهوش بود که بفهمه پروانه کسب نمایشگاه اتومبیل رو اتحادیه اغذیه فروشان بدهد  در راه خونه کمی مخش را تالاپ تلوپی میکنه تا یک لامپ ۱۰ واتی باطری قلمی خور بالای سرش روشن میشه و چون روشنائی این لامپه کمه متوجه چشمکهای قفرخان نشده است و در چاله ای بعمق چاه ویل گروپی می افته و بعد که بخانه میرسه زیر لامپهای ۲۰۰واتی پرمصرف هم راه را از چاه تشخیص نمیدهد و تاریکخانه مخش روشن نمیشه " البته بقول شاغلام با پروژکتورهای ورزشگاه آزادی هم مشکل حل نمیشد چون مشکل از تاریکخانه است "

بله از فردایش بصرافت نمایندگی می افته  در همین حال یکی از مجیز گویان مطابق دستور قفرخان وارد می شود کلی تعریف و تمجید که اگه کاندید بشی ما هم هستیم و ....و علمی هم فاش میکند سر درونش را مثلا ارواح باباش  مجیز گوی سریع به قفرخان مراتب را اطلاع میدهد تا سکانس دوم کلید بخورد در این سکانس قفرخان علمی رو مثلا تبعید میکنه به بستان اباد یعنی که بله کلی با هم ضدیم و کلی هم ترسیدم  علمی هم با هزینه اداره بازرگانی تقدیر نامه های به همه کسبه هشترود میفرسته و کلی خالی بندی میکنه که بله منم میخواهم وکیل بشم و پس از ان در کلیه مراسمات مجالس ترحیم و تزکیه و سالگرد میاد دعا میخونه که یعنی من مردمی هستم " حالا چرا در دوران ریاستش شرکت نمیکرد بماند " و بمن رای بدهید اصلاهم بخاطر همون لامپ ۱۰ واتی که باطریش هم تموم شده تا امروز متوجه نشده که بازی خورده و میخواهند بوسیله او قفرخان رو دوباره با تخم نفاق و تشتت ارا انتخاب کنند بماند

شاغلام ازوقتی اینو فهمیده کلی لامپ و پروژکتور تو سرش روشن شده ولی حیرون مونده که عبدی پولش رو از لایه اوزون البته سوراخ لایه اورده و فقط تشنه قدرته قفر خان هم که سالهاست با رانت هم پول داره و قدرت فقط مونده این  صبری خان که نمیدونه پولش از کجا اومده

فقط ترسش از این است که نکنه صبری خان ما هم مثل برخی روسا که با وانت موقع اومدن اثاثشون میاد و موقع رفتن با تریلر ۱۸ چرخ هم از هشترود خارج نمیشه پولشو از این راه بدست اورده باشه

بمونه برای بعد هرچند ما هشترودیها و چاراویماقی ها هرگز به گذشته که چراغ راه اینده است نگاهی نمیکنیم

پنج شنبه 11 بهمن 1389برچسب:, :: 18:15 :: نويسنده : گل اقا

 

جناب آقای یاسین خان توکلی که پس از تحمل نیش اولمان محکم قاچ زین را چسبیده بود که گزکی دست ما نده و یکهو زمین نیافته و مارا از حواله دوچرخه محروم نکنه تا دنبال ون ندویم ولی از اونجایی که ازموده را ازمودن خطاست و از طرفی دکتر هم مارو خیلی دوست داره  و برای اینکه از قافله دکترا بگیرها عقب نمونه بدون هرگونه رانت خواری و پارتی و.... و کاملا با شرکت در تمام ازمونهای ورودی و تخصصی دکترا یکهو سر دراورد از دانشگاه شیراز و شروع نمود به تحصیل علم وادب دکترایی البته به ما ربطی نداره که جناب معاون با ۳شغله بودن و تامین معاش خانواده و... چطور میخواهد از الان از عهده چند کار بربیاد به ما چه ؟؟؟ ایشون گویا از بچگی با یک دست چند هندوانه بلند میکرده که برا همین روزها بوده است و از طرفی ما هم کلی خوشحال شدیم که ایشون کلی وقت دارند که هم به امورات معاونت برسند و هم ون سواری کنند و هم فیزیوتراپی کنندو هم برای برادرش در شهرک پرفسور هشترودی وام گل خانه بگیرند ونیمه کاره ولش کنند و هم در محافل سیاسی سخنرانی کنند و....

بابا ایول به معاون خان که درست برعکس برخی دختر خانمها که از هر انگشتشون ده تا هنر میباره ولی توخونه میمونندو می ترشند ایشون که از هر انگشتش ۲۵ تا هنر میباره و پس از سالهاست بالاخره تونست از دبه ترشی " شما بخوانید لپ لپ یا سوک سوک " بیرون بیاد و چون خیلی اصولگراست و میخواست نشون بده که با شایسته سالاری معاونت را گرفته و ربطی با هوا کردن بادکنک و خورد کردن سبزی اش پشت پا و ...نداره در ۲۵ ثانیه قدم در مطالعات دکترائی نهاد فقط اخر سر امیدواریم مثل مدرک دکتری مرحوم کردان فوق دیپلم از اب درنیاد یا  

پنج شنبه 14 بهمن 1389برچسب:, :: 18:14 :: نويسنده : گل اقا

 

سالها قبل وقتی در یک نمایشگاه داخلی هشترود برای اولین بار تابلو نقاشی هایش را دیدم بر خود بالیدم که هشترودی هستم و چنین هنرمندانی داریم پرس و جو کردم نامش سید محمد و فامیلی اش بطحائی معلم است و اهل کوی زیبای معرفت گنجینه کتاب و همین

اما خدا محمدها را دوست دارد واین بود که محمد از بچگی رسم کردن را اموخت بی هیچ استادی ، طبع خدادادیش بود که در گوشه اطاقی در کنج خانه پدری اش از او رقصاننده قلم ساخت او در ان اطاق غار حرائی ساخت برای خود که دل بسپارد به رقص قلم در موج رنگها ، وه چه زیباست رقص قلم  محمد در بوم سفید ،گوئیا مرده زنده میکند مسیحا ،و رنگهائی که با ادم سخن میگویند سینه مالامال عشق است ،طبع لطیف هنری اش را سالها بعد در قنوت نمازش هم دیدم و اوج هنرش را ،ندای غرق شده در سنگلاخهای سبزه زار های دشتهای پاک طبیعت زیبای هشترود و پسندیدم ندای مسخ شده در بطن سنگی بزرگ که پرواز عقاب را در اسمان هشترود مینگریست ، اری محمد با طبع هنرمندانه اش دانسته بود که راه محرومیت زدائی هشترود در توسعه گردشگری اثار باستانی زیبای منطقه است و چه زیبا او ندا را فریاد کرده بود

اما مدتهاست که او را قلم بدست نمی بینم ، نه دیگر سن مدرسه بهشتی میزبان تئاترهای اوست و نه بومهای سفید سیاه مشق قلم موی سبز طبیعت دوستش ، محمد جان برخیز قلم ات را بدست بگیر پرواز کن پرواز تا در پرواز روح بلندی و طبع لطیفت هشترود را انچنان که شایسته هشترود است ترسیم کنی ،برخیز قلم را در رنگها برقصان بگذار بلرزد پشت انانی که منطقه را اباد و نمی خواهند برخیز قلم بردار و رو کن چهره رندانی که خود را عیار می نامند

برخیز هنر نعمت توست و تو مبلغ این نعمت بزرگ خدائی هستی ،برخیز در استانه این سالگرد انقلاب باشکوه مردمی ستایش کن وحدت انسانی را در کرامت پیر مغانش

محمد جان هشترود محتاج هنر قلم هاست که برقصند و بگویند و فراید برارند که در این عرصه پیشرفت سریع کشورمان ایران سهم هشترود و چاراویماقمان را ای  غفارها ،عبدیها،علمی ها ،شاهی ها و... بیغما نبرید

پنج شنبه 18 بهمن 1389برچسب:, :: 18:13 :: نويسنده : گل اقا

 

بدینوسیله ما اهالی شهرک فرهنگیان بخاطر دهن کجی به گل اقا و لج بازی با او مراتب تقدیر و تشکر خود را  بخاطر عدم اصلاح وضع گل الوده و اسفبار یکی از دو راه دسترسی به شهرک که یکسال است همانطور مانده و بخاطر گودال بودن جلوی پل ورودی که در شکستن کمکهای ماشینهایمان و اضافه کردن بر مخارج زندگیمان فقط بخاطر لجبازی با گل اقا از شهردار محترم " که بخاطر لج گل اقا ازاینکه پرستاره خوشحالیم " تقدیم میداریم و چنانچه گل اقا این مطلب را در وبلاگ قرار ندهد با نصب پلاکارد اینکار را ادامه خواهیم داد

در ضمن مراتب تقدیر صمیمانه خود را برای عدم جمع اوری سگهای ولگرد که بی شک بخاطر لجبازی با گل اقا بوده را تقدیم و ازاینکه مارا همچنان از وجود سگهای ولگرد در پاشیدن زباله در شهر و شهرک و ترساندن بچه هایمان  بی نصیب نفرمودند بخاطر لج گل اقا سه بار قدردانی میکنیم

جمعی از اهالی شهرک فرهنگیان هشترود  

مژده      مژده         مژده

 

برای اولین بار در جهان و ایران یکی از بی بدیل ترین و ناشناخته ترین مواد موجود در طبیعت در جهان هسته ای و فضائی در هشترود کشف شد ضمنا این کشف و اختراع بی نظیر جهان همزمان با کشفش و قبل از ثبتش در هشترود مورد تست و ازمایش قرار گرفت و به دلیل مقرون به صرفه بودن و صرفه جوئی شدید ارزی " بطوریکه حتی یک ریال هزینه ارزی نداشته و هزینه ریالی آن تا ۱۰۰۰۰ برابر کاهش می یابد " مورد توجه قرار گرفته است

این اختراع که برای اولین بار در جهان انهم در قرن اتم و هسته ای و فضائی " کشف منظومه جدید شمسی توسط تلسکوپ فضائی " در هشترود انجام شده و تاکنون هیچ کشوری در دنیا نتوانسته به این مهم نائل اید هرچند رسانه های بیگانه بلافاصله چون چشم دیدن چنین قدرتی را ندارند اعلام کردند که این کشف در دوره مادها و اریائیها و حتی در باغهای معلق بابل وجود داشته است ولی در اثر تحقیقات شاغلام چرت بودن این مسائل کاملا روشن و اطمینان خاطر داده شده است که این کشف جدید و بی همتاست و در این راستا گل اقا و اهالی ابدارخانه بدینوسیله کشف نوعی گل و لای " پالچیخ " توسط شهرداری برای پوشاندن چاله های خیابانها بجای اسفالت و مرمت با این فراورده تکان دهنده جهانی که کلی صرفه جوئی ارزی و ریالی در پی داشته است را به محضر اعضای شورای اسلامی شهرستان و سر پرستار قدیم دکتر شهردار هشترود تبریک و تهنیت عرض می نمائیم

مطمئنا این کشف و اختراع در جشنواره اختراعات خوارزمی مدال می گیرد

از شهردار محترم که با این اختراعش کلی مردم شهر را سرکار گذاشته و احتمالا در بودجه امسال سهم بسزائی را در بر خواهد گرفت و تامین حقوق اعضای محترم شورا را خواهد نمود کمال سپاسگذاری و امتنان را داریم                                       گل اقا و یارانش " ابدارخانه چی های سابق" 

پنج شنبه 18 بهمن 1389برچسب:, :: 18:7 :: نويسنده : گل اقا

ساعت ۲ نیمه شب بی خوابی زد به مخ مبارک از طرف دیگر دلم برای چاله های خیابان که با اب پر شده است و با معلوم نشدن بهترین جا برای پا گذاشتن و تا زانو در اب فرو رفتن و یخ زدن پا تنگ شده بود و در حالت پریشانی عصاره خشمم و رنجم را در بین دوانگشتم می فشردم تا جونش بالا بیاد و کامی بما بدهد

داشتم می امدم خونه که صدایی گفت گل اقا توئی در حالیکه زیر لب بسم الهی میگفتم و دنبال کلید اهنی گاوصندوق خالی ابدارخانه میگشتم "اخه میگن اجنه از بسم الله و اهن میترسند " برگشتم و دیدم سگی زرد در مقابلم ایستاده است ترس از جن یکطرف حالا این سگه هم شد قوز بالای قوز  دوباره گفت گل اقا توئی با کمی مشمشه " که احتمالا از برخی الاغهای وطنی گرفته ام چون با الاغهای وارداتی تماسی نداشته ام " گفتم بله گفت خیلی زبون نفهمی دبیا حالا اینو درستش کن با ترس عرض کردم چرا ؟ گفت اگه فهم داشتی می فهمیدی که چند ساله سگها از خجالت میدونی خجالت چی؟؟؟ گفتم نه !!! گفت از خجالت اینکه در محیط زندگیمون در باغات و بیغوله های اطراف دور از مناطق مسکونی مدرسه زده اند و ما هم از خجالت طرف محیط آموزشی نمیرویم و مجبوریم در خیابانها پرسه بزنیم که شهردارتون ما رو بگیره گفتم خوب ؟؟!!! گفت اووه تو هم نفهمیدی گم شو و برگشت در حالیکه زیر لب زمزمه میکرد هشترود برایت متاسفم که ما سگهایت فهمیدیم ............................ و گل اقایت نفهمید           

پنج شنبه 23 بهمن 1389برچسب:, :: 18:5 :: نويسنده : گل اقا

دیروز در خروجی روزنامه جام جم ویژه اذربایجانشرقی خبری بود با تیتر تولد نوزاد در برف و کولاک چاراویماق  تا تیتر رو خوندم شاغلام زد زیر گریه وداد زد وای ددم وای بازهم از اهالی روستای ماست مگه نه؟ تا متن رو خوندم دیدم بابا شاغلام یکپا خودش غیب گوست بله در روستای گویجه قلعه چاراویماق زنی زائو وقت زایمانش میرسه بدلیل نبود راه دسترسی بعد از ۱۴ ساعت و ۲ ساعت پیاده روی انهم توسط مسئولین عاشق امداد و نجات "وگرنه خود اقایون در موقع تبلیغات جرات رفتن به گویجه قلعه را ندارند" موفق به زایمان نوزاد شده اند که خوشبختانه هر دو سالم و بدبختانه بدلیل نبود بیمارستان در قره اغاج اوردنش درمانگاه " بیمارستان سابق امام حسین هشترود "

شاغلام کلی گریه کرد اخر میدانید شاغلام هم دقیقا مثل این بچه بدنیا امد با این تفاوت که در راه روستا " اگه اسمش راه باشه " مادرش فوت نموده و خودش هم در میان برف و سرما ۱۴ساعت با ماشین و ۲ ساعت پیاده در راه مانندی مانده و توسط گرگها بزرگ شدو شد پسر جنگل " ببخشید بازهم قاط زدیم " بله مادر شاغلام جوانمرگ شدو خوشبختانه در اثر تلاش نیروهای عاشق و دلسوز این یکی مادر زنده مانده است

روی سخنم با شماهاست شمائی که عالیجنابان وعده و وعید دروغ لقب گرفته اید اقای قفرخان یادت هست ۲۰ سال قبل رای میخواستی قول دادی راه روستا را درست کنی

آقی عبدی سلطان خیرات وعده شما که کلنگ بیمارستان میزدی کو ؟ کجاست ؟ فقط برای رای بود تمام شد هرکس بمیرد حقش است یا مهاجرت کند

اقای علمی شما هم میخواهید مثل ۲۰ سال قبل اسماعیلی وعده بدهید هرچند حتی در اداره بازرگانی ثابت کرده ای که اینهم در وجودت نهفته نیست

آقایان اسماعیلی و عبدی و علمی و امینی و تمام کاندیداهائی که از الان کاملا غیر قانونی برای اریکه بر صندلی سبز قانون گذاری تبلیغ میکنید که بقول خودتان خدمت کنید

بزرگترین خدمت به خلق این است که همین امروز با یک صدم هزینه هایتان از امسال تا سال بعد را روی هم بریزید و برای روستا راه بکشید نمی صرفد میدانم اخر این بی منت است و درامدی هم ندارد و رانتی هم در ان نیست

باشد اگر واقعا برای ملت خدمت میخواهید اینبار بجای وعده یکبار شما عمل کنید و صد بار ما وعده از جنس وعده های شما میدهیم که به شما رای بدهیم هر چند که شایستگی این یک خدمت را هم ندارید   

 

دیروز که حضور مدیر عامل ایران خودرو در ممقان و بازدید از شعبه شمالغرب ایرانخودرو را در این شهر که چه عرض کنم شنیدیم کلی مخمان سوت کشید و کلی هم دلمان سوخت که وای بر ما هشترود و چاراویماق را چه شده که با قدمت ۶۰ساله شهر شدن از ممقان عقب مانده است ؟ که حتی از ممقان هم عقب مانده است ....وقتی کلی فکر ای کیو سانی کردیم تازه فهمیدیم جای تعجب نیست چرا ؟

وقتی نماینده مون د رمجلس میخوابه وقتی نماینده مون بجای کارهای اساسی و زیر بنائی مشغول تعویض مبصر و خدام مساجد و مدیران مدارس و دهیاری ها و ... باشه وقتی در این شهر یک اردبیلی برای ۵ سال بعد از بازنشستگی اش هنوز رئیس باشه وقتی معاون فرماندارمون ۳ شغله باشه و فکرش رانت تحصیلی و وام گلخانه برادرش باشه وقتی مدیران ادارات بله قربان گو باشند وقتی ریش سفیدان منطقه بجای اتحاد و همدلی بخاطر منافع مادی خودشان ارزشها و حرمتها را میشکنند و قتی معتمدین منطقه  بجای پژرسشگری از مسئولین مجیز گوی انان می شوند وقتی جوانان و نخبگان بطریقی از میدان بدر می شوند وقتی از حضور امثال مرحوم محتشم ها در صدا و سیما بخاطر کینه شخصی ممانعت بعمل اید وقتی مخترع با پول و پارتی انتخاب میشود وقتی شهردار با گل و لای اسفالت مرمت میکند وقتی بیمارستان شهر متخصص ندارد و آن یکی اصلا بیمارستانی ندارد وقتی روسای ادارات بجای خدمت به مردم در فکر تبلیغ زود هنگام نماینده باشند وقتی مردم هشترود و چاراویماق در اثر تخم نفاق همدیگر را دشمن بدارند وقتی امثال عبدیها و بیگ زاده ها و علمی ها و شیری ها و امینی ها برای تشتت ارا مردم و برای انتخاب پیش از موعد حکمران مطلق العنان کورس و مسابقه میگذارند وقتی ما مردم معنی و ارزش واقعی رایمان را نمیدانیم و انرا از روی تعصب قومی و جهالت قیبله ای و تعصب کورکورانه در صندوق رای می اندازیم وقتی بصیرت دیدن ارزشها را از دست میدهیم وقتی همشهرمان را خودمان بخاطر حرف حق به صلابه می کشیم ............. آنوقت ممقان صاحب نمایندگی شمالغرب ایرانخودرو با حداقل ۱۰۰۰ نفر اشتغال زایی میشود و هشترود و چاراویماق میراث خوار تابلو های پس مانده پتروشیمیی می گردند که در دهه فجر امسال در تبریز به بهره برداری رسید

آری وقتی .. وقتی ... وقتی.......  باز بار دگر خواهیم گفت شاید وقتی دیگر .................. 

 

پنج شنبه 25 بهمن 1389برچسب:, :: 17:59 :: نويسنده : گل اقا

یک زمانی تو قدیم قدیما البته نه خیلی هم قدیم مرد سالاری در جامعه حکم فرما بود و معمولا اقایونی که به ریاست می رسیدند بلافاصله برای خانومهای با سوادشون تو ادارات کار جور می نمودند که نمونه اش تو هشترود اقای رضائی بود رئیس سابق اداره کار که همسرش بعنوان کارمند تو اداره بچه داری میکرد

بعد ذائقه مردم عوض شد و مد شد زن سالاری و خانم بهجت بهروزی شد رئیس اداره بهزیستی و چون نمیتوانست با راننده دیگری !!! کار کند شوهر محترمش را بعنوان راننده استخدام نمود البته فکر بد نکنید که ربطی به حاج قفر خودمون و سفارش حاجی سلمان میاندوابی داشته ها نه فقط بحث زن سالاری مطرح بود

در ادمه این روند جناب اقای قفرخان که نقش اساسی در هردو مورد را بر عهده داشت چون با بررسی بچه های دور و برش بجائی نرسیدند تصمیم کبری گرفته که دقیقا مثل اقای حسنی نا مبارک خان دور بعد بچه اش رضا خان قفرخان زاده " با رضا میر پنچ تومنی ۳زار فرق دارند" را کاندیدا بنمایند و اتفاقا برنامه ریزی نموده اند که اگر موفق شدند در راستای بچه سالاری قفرخان بعنوان مشاور نماینده در امور تعویض خدام مساجدو مبصر کلاسها و این قبیل کارها که استاد هستند منصوب نماید

تازه انروزها اگر خدای ناکرده برسد دیگ به دیگ خواهد گفت عجب دیگی هستی تو

 

پنج شنبه 2 آبان 1389برچسب:, :: 17:57 :: نويسنده : گل اقا

حاج میکائیل عبدی از نوابغ روزگار بشمار می آید بنده خدا که صرفا جهت خدمت کلی خرج می کند و اصلا براش هم مهم نیست فکر نکنید نیت بدی داره ها نه جونم  اونجوری که خودش میگه متولد ۱۳۴۵ روستای مولو است البته فکر بد نکنید که ایشون چون خیلی به خدمت علاقه داشت برای پول درآوردن رفت جاده ساوه و اونجا زمین کاشت و اونقدر خوب عملیات کاشت داشت برداشت را انجام داد تا مانند پینوکیو درختش بار داد و سکه های طلا ازش اویزون شد البته گربه نره و روباه مکار نقشی در این کار نداشتند و او با عقل سلیم خود توانست به چنین عمل بدیعی برسد و تصمیم کبری گرفت که بیاید و هشترود را که کاملا دچار قحطی حاج میکائیل شده بود را به ثمر و بار بنشاند و حکایت حکایت چشم دراوردن پسری بود تا بهش بگن کوراوغلو ولی همیشه برعکس بود مردم میگفتن پسر مرد کور  این اقا هم با پس از شاهی عربلوی رد صلاحیت شده فکر میکرد که با پول میشه مردم هشترودو خرید که وقتی سنگش به تیر خورد با کمال شجاعت و حجب و حیا گفت سال بعد برنده میشم آخه هنوز درختش بار داره حالا نمیدونم برای خدمت حتما باید نماینده شد یا افراد شخصی هم میتونند خدمت کنند البته خدمت شخصی ها بی منت است و خدمت نماینده ها با منت حالا حاجی برای کلی منت گذاشتند و نه برای پول در اوردن و پارتی بازی و ... میخواد نماینده بشه نمیدونم ادمی که فقط در یکدوره ۲۵۰میلیون خرج کنه برای دو بعدی با این تورم باید ۵۰۰تا خرج کنه و حلال چقدر باید پس از نمایندگی بره باغبانی و درخت بکاره تا این ۷۵۰چوب خرجش جبران کنه حالا شما حساب کنید

نتیجه اخلاقی : حداقل دو دوره باید نماینده بشه تا بتونه یک سود ۲۵۰کسب کنه

نتیجه ورزشی : حاجی توپش خیلی پره

نتیجه غیر اخلاقی : مردی که اینقدر ثروت دارد فقط عقده قدرت دارد

نتیجه مردمی : ایشون تو این شهر یک خانه یا مسکن و ماوائی نداره چطور میتونه درد ما رو درک کنه

نتیجه شاغلامی : حاجی میخواد خیدمت کونه کولنگ بیمارستان میزنه زمین

نتیجه غضنفری : بابا حاجی ارزش نتیجه گیری رو نداره

نتیجه حضرت اجل گل اقا : از فردا بما میگن طرفدار اسماعیلی هستید 

 

صفحه قبل 1 2 صفحه بعد
پيوندها
  • کیت اگزوز
  • زنون قوی
  • چراغ لیزری دوچرخه

  • تبادل لینک هوشمند
    برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان گل اقا در هشترود و آدرس 8roody.LoxBlog.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.